دانشگاه شاهد در یک نگاه، دانشکده کشاورزی در دو نگاه
از آنجا که زمان انتخاب رشته و مهم تر از آن انتخاب دانشگاه فرا رسیده بر خود فرض دانستم که شما را با شرایط دانشگاه شاهد آشنا کنم.
کاملا یادم مانده آن روز را. آن روزی که برای ثبت نام یا همان امتحان فرمالیته ی گزینش پیش از ورود به دانشگاه باید میرفتم دانشگاه. اولین بار بود که جلوی عوارضی تهران مجبور بودم پیاده شوم . مسیر را بلد نبودم از کسی هم که می پرسیدی سری تکان می داد یا شاید در بهترین حالت می گفت باید سوار ماشین بشوی تا مترو بروی و دوباره بپرسی ...
بالاخره یک تابلو بزرگ که رویش نوشته بود " دانشگاه شاهد " مسیر را به من نشان داد . همه چیز را عالی می دیدم، چه محیط دنج و بکری! چه جانوران کمیابی که در شهر اصلا وجود ندارند! چه سر در زیبا و باشکوهی ! نزدیک تر رفتم و از درب ورودی داشتم رد می شدم که نگهبان گفت :« برای امتحان ورودی باید از درب 3 وارد شوی».با خودم گفتم درب 3 کجاست ؟ به حرف های نگهبان که در حال راهنمایی من بود دقت کردم و مسیر را یافتم.
نمی دانستم که این دانشگاه سرویس هم دارد. به ناچار مسیر را پیاده طی کردم؛ این وسعت برایم بسیار خوشایند بود چون تا فردا می توانستم به اینجا بگویم "دانشگاه من" .
امتحان را که دادم فهمیدم که نا ای جا یک دانشگاه خوب است ونه من یک دانشجوی خوب خواهم بود.
ولی هنوز روزنه هایی از امید دلم را روشن به آینده نگه داشته بود. گفتم حالا که اینجا هستم دانشکده کشاورزی را هم ببینم ، دیدم، چنگی به دل نمی زد. اولین روز آشنایی من با دانشگاه این گونه رقم خورد.
برای مشاهده نتایج آزمون دوباره به دانشگاه شاهد آمده بودم . دنبال لیست نتایج می گشتم که گفتند روی دیوار مهدیه نصب شده است . پیدایش کردم . مهدیه را می گویم . سوله ای با سقف سبز رنگ را مهدیه صدا می کردند. در ذهنم ثبت کردم:« سوله ی سبز = مهدیه»
روبروی اسمم نوشته بودند بلا مانع. یعنی پس از گذران مراحل ثبت نام دانشجوی رسمی دانشگاه بودم.
ناهار مهمان دانشگه بودیم ،با سلف دانشگاهمان نیز آشنا شدم . برای تکمیل مراحل ثبت نام باید تا خوابگاه بروم و امضای سرپرست خوابگاه را بگیرم . مسیر را یافته بودم چند ساختمان به هم پیوسته در دل بیابان را خوابگاه می گفتند پس دوباره در ذهنم ثبت کردم « ساختمان در دل بیابان = خوابگاه» اما این در ذهنم ثبت نمی شد چون قرار بود من در این بیابان زندگی کنم. با خودم کلنجار می رفتم که چگونه.....
با خودم گفتم جای به این دنجی جون میده برای درس خوندن. راضی شدم و رفتم به سمت سرپرستی.
همه جای دانشگاه مثل ورودی درب 3 فضای سبز خوبی ندارد و میتوانم به ضرس قاطع اعلام کنم که 70 در صد فضای دانشگاه از گیاهان بومی که خار شتر بیشتر آنها را تشکیل می دهد تشکیل شده است.
از دانشکده کشاورزی هم برایتان بنویسم:
امکانات تقریبا روی خط فقر است نه خیلی عالی نه خیلی ضعیف. کتابخانه دانشکده بسیار ضعیف است. تقریبا صمیمیت بین بچه ها موج می زند که اگر این عامل نبود من تاب تحمل این دانشگاه را نداشتم.
اساتید خوبی داریم نمی گویم همه خوب هستند ولی خوب هم هست ، همین امسال به همت دکتر ثقفی (ریاست دانشگاه ) حدود 5 کلاس برای دانشکده ساخته شد . رییس دانشکده مان هم دکتر ترابی دارای مدرک دکترای خاکشناسی هستند که بجز مواردی تبعیض میان گروه های دانشکده از نظر علمی واخلاقی آدم خوبی هستند.
از اساتید خوب و به نام دانشکده مان می توان به اساتید زیر اشاره کرد:
زراعت و اصلاح:
دکتر فتوکیان
دکتر فیلی زاده
دکتر امینی
دکتر امیدی
البته دکتر کرد نائیچ هم جدیدا به ایران آمده اند و من شناخت دقیقی از ایشان ندارم.
باغبانی:
دکتر قنبری
مهندس رضا زاده
دکتر رضایی
و بعضی از اساتید مدعو که از سرشناس ترینشان دکتر کاشی (پدر سبزیکاری) را می توان نام برد.
حشره شناسی :
دکتر عباس پور
دکتر عسکریا زاده
خاکشناسی:
دکتر میر انصاری
دکتر حسین ترابی
دکتر متشرع زاده
البته شمار اساتید بیسواد نیز کم نیست .
استادی که برای دانشجوی کارشناسی بیسواد به نظر بیاید چه رسد ....
خلاصه اینکه ، اگر مشکل مسافت رو ندارید به دانشگاه شاهد نیاین!





ریاست دانشکده کشاورزی دانشگاه شاهد : حسین ترابی گلسفیدی