دانشگاه شاهد

 دیروز جلسه گروه باغبانی با نگاهی بر عملکرد مدیر این گروه جناب مهندس خانقلی بود. دانشجویان باغبانی از ورودی 83 تا 87 در یک طرف سالن حضور داشتند و دکتر ترابی ، مهندس خانقلی و دکتر قنبری در طرف دیگر. در این میان تنها حامی مهندس خانقلی دکتر ترابی بود که در این جلسه علاوه بر سمت قضاوت ، وکالت هم در دستور کار خود قرار داده بود.

بعد از ایرادات فراوانی  که به عملکرد مهندس وارد آمده بود جلسه کم کم از سیر منطقی اش داشت خارج می شد حتی تا جایی پیش رفت که مهندس با عصبانیت از سر جایش بلند شد که در این مبان دکتر ترابی مانع از ایجاد تشنج در جلسه می شود.

نامه ی " امین " به مهندس خانقلی :

 استاد خانقلی؛ سلام علیکم.

خسته نباشید!

دیروز مطمئنا یکی از خسته کننده ترین و درد ناک ترین لحظات برای یک استاد می تواند باشد.

می توانم درک کنم  فردی راکه در یک جمع به شخصیتش حمله شود ؟

می توانم احساس کنم لحظه ای را که دانشجویت در برابر چشمانت به تو بی احترامی می کند؟

می توانم ...

 ولی نمی توانم درک کنم لحظاتی  را که پس از پایان این جلسه بیرون رفتی و به یاد روزهایی افتادی که با همین بچه ها به بازدید های علمی می رفتید و با هم آنقدر دوست بودید که بعضی هاشان را با نام کوچک صدا می زدی.

عجب لحظات درد ناکی است.

دیدی مهندس ! همه چیز به خاطر یک مدرک ناقابل بود... همه چیز ...تمام بی احترامی ها ...تمام نارفیقی ها ....

می دانی ! کردان ( وزیر کشور ) هم به خاطر نداشتن مدرک آن بلا ها سرش آمد دیگر .

مگر این مدرک چیست که اگر داشته باشی تمام کارهای غلط  و نکرده ات درست و تمام و کمال پنداشته می شود و نداشته باشیش هر چند کار درستی انچام دهی اگر غلط به حساب نیاورندش، اصلا کار خاصی نبوده است.

 اصلا بگذار از یک دریچه دیگر با هم به ماجرا نگاه کنیم :

مهندس خانقلی عزیز ، استاد گرامی ، راستش را بخواهی همه اش هم تقصیر دانشجو ها نیست، خودت هم کم مقصر نبودی ها. وقتی می دانی با دو سال بیشتر درس خواندن می توانی آنچنان با خیال راحت به صندلی های بزرگ تکیه بزنی طوری که هیچ قدرتی نتواند خاطرت را مشوش کند، چرا نخواندی؟

می دانم اصلا همه اش به خاطر مرگ بی موقع آن قوم و خویشت بود . بچه ها می گفتند پدر خانمت بوده ؟! هر که بوده مهم نیست ، مهم این است که بد موقع فوت کرده . قبول داری ؟ اگر او این موقع از سال فوت نکرده بود الان تو در "مالزی" دنبال کپی کردن جزوات دکترا بودی!؟

  ^{راستی مهندس خانقلی ؛ ما را هم در غمت شریک بدان.}